کد مطلب:280236 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

بزرگداشت آن نام مقدس در گفته ها و نوشته ها
از جمله تكالیف انام، در غیبت امام (علیه الصلوة والسلام) تعظیم و تفخیم نمودن آن حضرت است (ارواحنا فداه) هنگام شنیدن اسم مبارك او، و القاب او و كنای او، و هنگام خواندن و نام بردن و هنگام نوشتن و رقم كردن اسامی مقدسه ی آن حضرت، كه تمام این تعظیمات و تفخیمات و مراعات این آداب از فروعات ولایت و محبت آن حضرت است (ارواحنا فداه)، البته كسی كه محبت و تولای كسی را داشته باشد از شنیدن اسم او خوشش می آید:



آن زلیخا از سپندان تا به عود

نام جمله چیز، یوسف كرده بود



و از نوشتن اسم او خوشش می آید و از مذاكره و مطالعه و ملاحظه ی حالات و صفات و علامات او مسرور،و برای او ملالت و كسالتی دست نخواهد داد، زیرا كه «از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است»:



ذكر تو از زبان من فكر تو از خیال من

چون برود كه رفته ای در رگ و در مفاصلم



اما در خصوص نام بردن آن حضرت به نامی كه مطابق است با اسم خاتم النبیین (صلی الله علیه و اله)، علمای اعلام را اقوالی و در حرمت و عدم حرمت آن دلائل و استدلالی است كه هر یك در محال خود ثبت است، و هر یك را دلایل و شواهدی است مضبوطه و غیر مضبوطه كه از ما نحن فیه خارج است. ولی آنچه در این عصر و زمان ما فعلا سیره و دأب و دیدن طایفه ی



[ صفحه 272]



امامیه است (كثرهم الله تعالی)، حتی المقدور از ذكر اسم اصلی آن حضرت كه «م ح م د» است (ارواحنا فداه) كف می نمایند و به سایر القاب و اسامی مقدسه ی آن حضرت اكتفا می نمایند.اما در ترسیم و ترقیم اسامی و القاب و كنای مقدسه ی آن حضرت (ارواحنا فداه)، از بعض اخبار معلوم می شود كه رسم علمای متقدمین (رضوان الله علیهم اجمعین) این بوده كه در كتب و دواوین خود اسم م ح م د را به حروف مقطعه نوشته اند، و وجه آن یا اقتداء به توقیعات است، یا از برای تقیه كه از تركب حروف آن كتابتا تعمد داشتند. و در این عصر و زمان ما كه اسم مقدس آن حضرت و اجداد طاهرینش (صلوات الله علیهم) در بالای مناره ها و گلدسته ها و مساجد و منابر تمام كره ی ارض كه مسلمانان مسكن دارند، اعم از این كه در بلاد اسلام باشد یا در بلاد فرنگستان وینگی دنیا و غیرها بی تقیه و بی هراس مذكور می نمایند،دیگر این ملاحظات سابقه كه در زمان خلفای جور و تقیه از مخالفین بوده لزومی ندارد. و چه نیكو است هر كس كتابت اسامی هر یك از حجج طاهرین را (صلوات الله علیهم اجمعین) می نماید، صلوات و سلام و درود و تحیات وارده را به الفاظ معموله ی صلی الله علیه وآله وسلم یا صلوات الله علیه یا به زیادتی و سلامه علیه یا سلام الله علیه یا علیه السلام یا علیه الصلوة و السلام یا ارواحنا فداه و غیر ذلك بعینها بنویسد، و بعض رموزات و اشارات و اختراعات مولده ی كتابتی را ترك نمایند، كه كمال بی ادبی است. مثلا (صلعم) عوض صلی الله علیه و آله و سلم، و صاد ابتر این قسم (ص) عوض صلی الله علیه و آله، و علامت چهار هندسه (4) عوض علیه السلام و غیر ذلك را ننویسند، كه این خود یك نوع بی احترامی است. محدث جوائزی (رحمه الله) روایت كرده به اسناد خود از حضرت پیغمبر (صلی الله علیه وآله):

قال (صلی الله علیه و آله):

من صلی علی فی كتاب لم تزل الملئكة تستغفرله مادام اسمی فی ذلك الكتاب.



[ صفحه 273]



یعنی هر كه صلوات فرستد بر من در كتابی، همیشه ملائكه از برای او استغفار می نمایند، مادامی كه اسم من در آن كتاب باقی باشد.

مولف گوید: و این حدیث را هم شیخ شهاب الدین احمد الابشاری (حشره الله مع محبوبه) در خاتمه ی كتاب «مستطرف در ذیل چهل حدیثی كه در فضیلت صلوات ذكر كرده چنین نوشته:

الحدیث الحادی و العشرون: قال رسول الله (صلی الله علیه و سلم):

من صلی علی فی كتاب لم تزل الملئكة تصلی علیه ما لم یندرس اسمی من ذلك الكتاب.

و شهید ثانی (قدس سره) در آداب آن گفته:

سزاوار نیست این كه نوشته شود صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به لفظ صلعم و اشباهه همچنانی كه بجا می آورند اشخاصی كه محرومند از ثواب آن...

پس گفته است كه:

بعضی علماء گفته اند اول كسی كه (صلعم) را نوشت، دست او بریده شد.

مولف گوید: چون در این خصوص در جلد ثانی از مجلدات اربعه ی كتاب «خرابات» بسطی داده ام، باكی نیست در این مورد مجملی از آن ذكر شود. بدان كه این آداب و قواعد و مراسم در این عصر به كلی در تكلم كردن و كتابت و ارقام و غیرها منسوخ شده، عوالم الناس كه گفتگو نیستند، جاهل بعض آداب و احكامند، اكثر خواص دیده شده، در تكلم و تلفظ به اسم مقدس باری تعالی (جل سبحانه و بهره برهانه) و اسم مبارك پیغمبر و ائمه ی طاهرین (صلوات الله تعالی علیهم اجمعین)، درود و رحمت و اجلال و اعظام را ترك می نمایند، و در كتابت ونوشتجات به ملاحظه ی اختصار، اسم مقدس «لله» را به رمز (اه) یا (ه) و اسم مبارك



[ صفحه 274]



معصومین را (علیهم السلام) با كمال بی ادبی و بی اعتنائی می برند. مثلا در نوشتجات، می نویسند عن النبی (ص)، صلوات را به رمز مزبور می نویسند، عن علی (4)، عن الباقر (4) عن الصادق (4)، صلوات و رحمت را به رمز می نویسند، مثل عدد چهار هندسه كه علامت علیه السلام و غیرها است، و عذر او این است كه از برای اختصار است، و حال آنكه فعل او برخلاف قول و عذر او گواهی می دهد، ده ورق مطلب پردازی و فصاحت و بلاغت و زبان بازی به خرج داده، و داد سخن گستری و سخن پروری می دهد، و هزار بیت كتابت می كند، كه نه به كار دین و دنیای خودش و نه دیگران می آید،ولی از ذكر صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و علیهم اجمعین) یا به جهت زیادتی دو حرف یا یك حرف اسم الله (جلت عظمته) به رمز و اختصار، اقتصار می كند. تو كه خود می دانی كیستی و چیستی و از كجا آمده ای و چه بوده ای و چه شده ای، و حالا خود را به خیال خود فوق همه ی مخلوق در ربع مسكون می پنداری و می انگاری، اگر اسم تو را لفظا یا كتابة به طور اختصار ببرند، حالتت منقلب و چشمت برمی گردد، و قلبا با گوینده و نویسنده عداوت خواهی كرد كه درصدد توهین و تخفیف من برآمده، باید پنج سطر القاب و اوصاف در كتابت یا مراسلات و نوشتجات، یا در روی پاكتها برای تو بنویسند كه ساكت باشی، بلكه هر كس زیادتر القاب و اوصاف دروغ بی اصل - كه هیچیك در وجود خودت و آباء و اجدادت نبوده - برای تو بنویسد، زیاد از حد خوشحال و خرم و خرسند خواهی شد، و از كمال حماقت و سفاهت به خود آن القاب و اوصاف را می بندی و بر خود می بالی و می نازی و به شبهه می اندازی خود را كه: اگر من چیزی نیستم و این شئونات را ندارم، چرا برای من این قسم نوشته و ذكر نموده، یا در بالای فلان منبر مرا بدان القاب و اوصاف ستوده اند.هیهات هیهات، كار القاب و اوصاف به جائی رسیده كه عالم و جاهل، دیوانه و عاقل، كهتر و مهتر را كسی در القاب و اوصاف فرق نباید بگذارد... این رسم و قاعده فعلا در خاك ایران و غیره جاری است، عالم و جاهل و غنی و فقیر در نوشتن این القاب و اوصاف معموله ی مهمله ی شایعه، مصر، و در دروغ نوشتن ودروغ گفتن لسانا و خطا كمال



[ صفحه 275]



جهد و ابرام را دارند، و صاحبان مكاتیب و اشخاص طرف مقابل هم در قبول كردن آن القاب و اوصاف مجعوله ی مجهوله نهایت اصرار و ابرام را مرعی می دارند و هیچیك از طرفین هم از این اكاذیب و اراجیف و نعوت مجعوله و اوصاف مجهوله، حیا و خجالت ندارند لعل الله یحدث بعد ذلك امرا و لا قوة الا بالله.



[ صفحه 276]